زنیت | |||
منم ..تنهایی و غم امروز و فردا
بی آنکه ایده ای از فردا داشته باشم
تنها دغدغه ها امروز است و ترس از فردا
که فردا چه می شود...فردای فردا چه....
مبادا...
آیا....
چگونه
و دیگر هیچ
نزدیک شدن به سالروز تولدم را هرگز ترسناک نمی دانستم
که چون امروز و این روزها
....
احساس غریبی است
دلی که هر جا هست و هیج جا نیست
که شاید در به در است
تگاهی که پی نگاهی نیست و برقی ندارد.
بغضی که می ترکد ولی سینه ای آرام نمی شود...
همه چیز خستگی و خستگی است
خوابیدن همان خزیدن است
و و لبخند همان مزه ی تلخ ولی ظاهر شیرین و هوسناک را دارد..اما نه....نه..شاید؟
طفلکی لبهایم
دیگر لبخند مصنوعی هم در توانشان نیست
این را این روزها در نگاه آینه دیده ام...
دیدن که نه...ندین را می گویم
ندیدن لبخند...دیدن اشکی در نگاه...اشکی که برق نمی زند...
و دلم...دلم انگار نمی طپد
فقط در هراس است
و لبهایم زمزمه می کند...دعا می کند
برای تنها کسانم
کسانی که وجودشان از دور مایه ی همین بودن من است
و شاید روزهای سوختنم را باید تنها باشم
که شعله های آتش و تنهاییم وجود آنان را نسوزاند
دوست داری که بخوابی
بخوابی و بخوابی
کاش بی کابوس می شد خوابید
بدون کابوس
چگونه شبها برای آینده ام زندگی می آفریدم؟؟
یادم رفته....یادم که نه.... انگار دیگر نمی توانم....
دیگر نمی توانم
نمی توانم
ا
94425:کل بازدید |
|
14:بازدید امروز |
|
7:بازدید دیروز |
|
درباره خودم
| |
فرحناز
I LOVE music. It makes me fresh ang afresh, and new and new. I love playing guitar n I love swimming,skating, walking, basketbal,bicycle riding,....n NE thing with speed can be an enthusiast ,in my opinion;)l. I can love more :d ie. purfume can be the smell of life, 4 me;) | |
لوگوی خودم
| |
لوگوی دوستان | |
| |
لینک دوستان | |
فهرست موضوعی یادداشت ها | |
زنیت[20] . | |
بایگانی | |
مقدمه آرشیو 2 دلتنگی های همیشگی خاطره | |
اشتراک | |